در تاریخ 900423 پل سفید
شب چهارشنبه ساعت ٨ شب به طرف پل سفید به راه افتادیم خیلی ترافیک بود و هستی هم طبق معمول که از مسافت طولانی خوشش نمی آید گرفت راحت خوابید خلاصه ساعت ١٢ رسیدیم ویلا خانم شیده و خلاصه بعد کمی جابه جا کردن اتاقها مشخص وراحت رفتیم خوابیدم واز فردا بود که هستی با صدای قطارهایی که از آن نزديکی رد می شد خوشحال و شاداب و ذوق می کرد و هوای بسیار خنکش نسبت به تهران هستی را سرحال کرده بود آخه هستی خیلی گرمایی و عاشق عروسکهای داخل اتاق خواب بود و بالاخره با بازدید از سوادکوه و روستاهای اطراف باوجود نوید و بهار کلی خوش گذراند.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی